کد مطلب:2525 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:486

درس پنجم و ششم
تاریخچه مختصر 2





عرفای قرن چهارم :





الف . ابوبكر شبلی . شاگرد و مرید جنید بغدادی بوده و حلاج را نیز درك

كرده و از مشاهیر عرفا است . اصلا خراسانی است . در كتاب روضات

الجنات و سایر كتب تراجم ، اشعار و كلمات عارفانه زیادی از او نقل شده

است . خواجه عبدالله انصاری گفته است : اول كسی كه به رمز سخن گفت

ذوالنون مصری بود ، جنید كه آمد این علم را مرتب ساخت و بسط دارد و

كتابها در این علم تألیف كرد ، و چون نوبت به شبلی رسید این علم را به

بالای منابر برد . شبلی در بین سالهای 334 - 344 در87 سالگی درگذشته است.

ب . ابوعلی رودباری . نسب به انوشیروان می برد و ساسانی نژاد است .

مرید جنید بوده وفقه را از ابوالعباس بن شریح و ادبیات را از

ثعلب آموخت . او را جامع شریعت و طریقت و حقیقت خوانده اند . در سال

322 درگذ شته است .

ج . ابونصر سراج طوسی صاحب كتاب معروف " اللمع " كه از متون اصیل

و قدیم و معتبر عرفان و تصوف است . در سال 378 در طوس درگذشته است .

بسیاری از مشایخ طریقت ، شاگرد بلا واسطه یا مع الواسطه او بوده اند .

بعضی مدعی هستند كه مقبره ای كه در پائین خیابان مشهد به نام قبر پیر پالان

دوز معروف است مقبره همین ابونصر سراج است ( 1 ) .

د . ابوالفضل سرخسی . این مرد اهل خراسان و شاگرد و مرید ابونصر سراج و

استاد ابوسعید ابوالخیر عارف بسیار معروف بوده است . در سال 400 هجری

درگذشته است .

ه . ابوعبدالله رودباری . این مرد خواهر زاده ابوعلی رودباری است و از

عرفای شام و سوریه به شمار می رود . در سال 369 درگذشته است .

و . ابوطالب مكی . شهرت بیشتر این مرد به واسطه كتابی است كه در

عرفان و تصوف تألیف كرده است به نام " قوش القلوب " . این كتاب

چاپ شده و از متون اصیل و قدیم عرفان و تصوف است . ابوطالب اصلا از

بلاد جبل ایران است و در اثر اینكه سالها در مكه مجاور بوده به عنوان مكی

معروف شده است . وی در سال 385 یا 386 درگذشته است .



پاورقی :

. 1 " سراج " = زین ساز . كم كم این كلمه به پالان دوز تغییر شكل داده

است .





عرفای قرن پنجم :





الف . شیخ ابوالحسن خرقانی . یكی از معروفترین عرفا است . عرفا

داستانهایی شگفت به او نسبت می دهند . از جمله مدعی هستند كه برسر قبر

بایزید بسطامی می رفته و با روح او تماس می گرفته و مشكلات خویش را حل

می كرده است . مولوی می گوید :

بوالحسن بعد از وفات بایزید

از پس آن سالها آمد پدید

گاه و بیگه نیز رفتی بی فتور

بر سر گورش نشستی با حضور

تا مثال شیخ پیشش آمدی

تا كه می گفتی شكالش حل شدی

مولوی در مثنوی زیاد از او یاد كرده است و می نماید كه ارادت و افری

به او داشته است . می گویند با ابوعلی سینا فیلسوف معروف و ابوسعید

ابوالخیر عارف معروف ملاقات داشته است . وی در سال 425 درگذشته است .

ب . ابوسعید ابوالخیر نیشابوری . از مشهورترین و با حال ترین عرفا

است . رباعیهای نغز دارد . از وی پرسیدند : تصوف چیست ؟ گفت : ة

تصوف آن است كه آنچه در سرداری بنهی و آنچه در دست داری بدهی و از

آنچه برتو آید بجهی " . با ابوعلی سینا ملاقات داشته است . روزی بوعلی

در مجلس وعظ ابوسعید شركت كرد . ابوسعید درباره ضرورت عمل و آثار

طاعت و معصیت سخن می گفت . بوعلی این رباعی را به عنوان اینكه ما

تكیه بر رحمت حق داریم نه بر عمل خویشتن ، انشاء كرد :

مائیم به عفو تو تولا كرده

وز طاعت و معصیت تبرا كرده

آنجا كه عنایت تو باشد ، باشد

ناكرده چو كرده ، كرده چون ناكرده

ابوسعید ، فی الفور گفت :

ای نیك نكرده و بدیها كرده

و انگه به خلاص خود تمنا كرده

بر عفو مكن تكیه كه هرگز نبود

ناكرده چو كرده ، كرده چون ناكرده (1)

این رباعی نیز از ابوسعید است :

فردا كه زوال شش جهت خواهد بود

قدر تو به قدر معرفت خواهد بود

در حسن صفت كوش كه در روز جزا

حشر توبه صورت صفت خواهد بود

ابوسعید در سال 440 هجری درگذشته است .

ج . ابوعلی دقاق نیشابوری . جامع شریعت و طریقت به شمار می رود . واعظ

و مفسر قرآن بود . از بس در مناجاتها می گریسته او را " شیخ نوحه گر ة

لقب داده اند . در سال 405 یا 412 درگذشته است .

ه . ابوالحسن علی بن عثمان هجویری غزنوی صاحب كتاب



پاورقی :

. 1 نامه دانشوران ، ذیل احوال بوعلی سینا .





" كشف المحجوب " كه از كتب مشهور این فرقه است و اخیرا چاپ شده

است . در سال 470 درگذشته است .

و . خواجه عبدالله انصاری . عرب نژاد و از اولاد ابوایوب انصاری صحابی

بزرگوار معروف است . خواجه عبدالله یكی از معروفترین و متعبدترین عرفا

است . كلمات قصار و مناجاتها و همچنین رباعیات نغز و با حالی دارد ،

شهرتش بیشتر به واسطه همانها است .

از كلمات او است : " در طفلی پستی ، در جوانی مستی ، در پیری سستی ،

پس كی خدا پرستی ؟ " و هم از كلمات او است : " بدی را بدی كردن

سگساری است ، نیكی را نیكی كردن خرخاری است ، بدی را نیكی كردن كار

خواجه عبدالله انصاری است " .

این رباعی نیز از اوست :

عیب است بزرگ بركشیدن خود را

از جمله خلق برگزیدن خود را

از مردمك دیده بباید آموخت

دیدن همه كس را وندیدن خود را

خواجه عبدالله در هرات متولد و در همانجا در سال 481 درگذشته و دفن

شده است و از این جهت به " پیر هرات " معروف است .

خواجه عبدالله كتب زیاد تألیف كرده . معروفترین آنها كه از كتب درسی

سیر و سلوك است و از پخته ترین كتب عرفان است كتاب " منازل السائرین

" است . براین كتاب شرحهای زیاد نوشته شده است .

ز . امام ابوحامد محمد غزالی طوسی . از معروفترین علمای اسلام است .

شهرتش شرق و غرب را گرفته است . جامع معقول و منقول بود . رئیس جامع

نظامیه بغداد شد و عالیترین پست روحانی زمان خویش را حیازت كرد . اما

احساس كرد نه آن معلومات و نه آن مناصب روحش را اشباع نمی كند . از

مردم مخفی شد و به تهذیب و تصفیه نفس مشغول شد . ده سال در بیت

المقدس دور از چشم آشنایان به خود پرداخت . در همان وقت به عرفان و

تصوف گرائید و دیگر تا آخر عمر زیر بار منصب و پست نرفت . كتاب

معروف " احیاء علوم الدین " را بعد از دوره ریاضت تألیف كرده و در

سال 505 در طوس كه وطن اصلیش بود درگذشت .



عرفای قرن ششم :





الف . عین القضاش همدانی . از پرشورترین عرفا است . مرید احمد غزالی

برادر كوچكتر محمد غزالی كه او نیز از عرفا است بوده است . كتب زیاد

تألیف كرد . اشعار آبداری دارد كه خالی از شطحیات نیست . بالاخره

تكفیرش كردند و كشتند و جسدش را سوختند و خاكسترش را بر باد دادند .

در حدود سالهای 525 - 533 كشته شد .

ب . سنائی غزنوی شاعر معروف . اشعار او از عرفانی عمیق برخوردار است

. مولوی در مثنوی گفته های او را طرح و شرح می كند . در نیمه اول قرن ششم

در گذشته است .

ج . احمد جامی معروف به ژنده پیل . از مشاهیر عرفا و متصوفه

است . قبرش در تربت جام نزدیك سر حد ایران و افغانستان معروف است .

از اشعار او در باب خوف و رجاء این دو بیتی است :

غره مشو كه مركب مردان مرد را

در سنگلاخ بادیه پی ها بریده اند

نومید هم مباش كه رندان جرعه نوش ناگه به یك ترانه به منزل

رسیده اند

و هم او در رعایت اعتدال در امر انفاق و امساك گفته است :

چون تیشه مباش و جمله بر خود متراش چون رنده زكار خویش بی بهره

مباش

تعلیم زاره گیر در كار معاش

چیزی سوی خود می كش و چیزی می پاش

احمد جامی در حدود سال 536 درگذشته است .

د . عبدالقادر گیلانی . تولدش در شمال ایران بوده و در بغداد نشو و نما

یافته است و در همانجا دفن شده است . بعضی او را اهل " جبل " بغداد

دانسته اند نه اهل " جیلان " ( گیلان ) . از شخصیتهای جنجالی جهان اسلام

است . سلسله قادریه از سلاسل صوفیه منسوب به او است . قبرش در بغداد

معروف و مشهور است . او از كسانی است كه دعاوی و بلند پروازیهای زیاد

از او نقل شده است . وی از سادات حسنی است . در سال 560 یا 561

درگذشته است .

ه . شیخ روزبهان بقلی شیرازی كه به " شیخ شطاح " معروف است زیرا

شطحیات زیاد می گفته است . اخیرا بعضی كتب او وسیله

مستشرقین چاپ و منتشر شده است . این مرد در سال 606 درگذشته است .



عرفای قرن هفتم





این قرن عرفای بسیار بلند قدری پرورانده است . ما عده ای از آنها را به

ترتیب تاریخ و فاتشان نام می بریم .

الف . شیخ نجم الدین كبرای خوارزمی . از مشاهیر و اكابر عرفاست .

بسیاری از سلاسل به او منتهی می شود . وی شاگرد و مرید و داماد شیخ روزبهان

بقلی شیرازی بوده است . شاگردان و دست پروردگان زیادی داشته است . از

آن جمله است " بهاءالدین ولد " پدر مولانا مولوی رومی . در خوارزم

می زیست . زمانش مقارن است با حمله مغول . هنگامی كه مغول می خواست

حمله كند ، برای نجم الدین كبرا پیام فرستادند كه شما و كسانتان می توانید

از شهر خارج شوید و خود را نجات دهید . نجم الدین پاسخ داد : من در روز

راحت در كنار این مردم بوده ام ، امروز كه روز سختی آنها است از آنها

جدا نمی شوم . خود مردانه سلاح پوشیده و همراه مردم جنگید تا شهید شد . این

حادثه در سال 616 واقع شده است .

ب . شیخ فریدالدین عطار . از اكابر درجه اول عرفا است . در نثر و نظم

تألیف دارد . " تذكرش الاولیاء " او كه در شرح حال عرفا و متصوفه است

و از امام صادق علیه السلام آغاز می كند و به امام باقر علیه السلام ختم

می نماید از جمله ماخذ و مدارك محسوب می شود و شرقشناسان اهمیت فراوان

به آن می دهند . همچنین كتاب

" منطق الطیر " او یك شاهكار عرفانی است .

مولوی درباره او و سنائی گفته است :

عطار روح بود و سنائی دو چشم او

ما از پی سنائی و عطار می رویم

و هم او گفته است :

هفت شهر عشق را عطار گشت

ما هنوز اندر خم یك كوچه ایم

مقصود مولوی از هفت شهر عشق هفت ودایی است كه خود عطار در " منطق

الطیر " شرح داده است .

محمود شبستری در گلشن راز می گوید :

مرا از شاعری خود عار ناید

كه در صد قرن چون عطار ناید

عطار شاگرد و مرید شیخ مجدالدین بغدادی از مریدان و شاگردان شیخ نجم

الدین كبرا بوده است . و همچنین صحبت قطب الدین حیدر را كه او نیز از

مشایخ این عصر است و در تربت حیدریه مدفون است و انتساب آن شهر به او

است نیز درك كرده است .

عطار مقارن فتنه مغول درگذشت و به قولی به دست مغولان در حدود سالهای

626 - 628 كشته شد .

ج . شیخ شهاب الدین سهروردی زنجانی صاحب كتاب معروف " عوارف

المعارف " كه از متون خوب عرفان و تصوف است . نسب به ابوبكر

می رساند . گویند هر سال كه به زیارت مكه و مدینه می رفت . با عبدالقادر

گیلانی ملاقات و مصاحبت داشته است .

شیخ سعدی شیرازی و كمال الدین اسماعیل اصفهانی شاعر معروف از مریدان

او بوده اند . سعدی در مورد او می گوید :

مرا شیخ دانای مرشد شهاب

دو اندرز فرمود بر روی آب

یكی اینكه در نفس خودبین مباش

دگر آنكه در جمع بدبین مباش

این سهروردی غیر از شیخ شهاب الدین سهروردی فیلسوف مقتول معروف به

شیخ اشراق است كه در حدود سالهای 581 - 590 در حلب به قتل رسید .

سهروردی عارف در حدود سال 632 درگذشته است .

د . ابن الفارض مصری . از عرفای طراز اول محسوب است . اشعار عربی

عرفانی در نهایت اوج و كمال ظرافت دارد . دیوانش مكرر چاپ شده و فضلا

به شرحش پرداخته اند . یكی از كسانی كه دیوان او را شرح كرده ة

عبدالرحمن جامی " عارف معروف قرن نهم است .

اشعار عرفانی او در عربی با اشعار عرفانی حافظ در زبان فارسی قابل

مقایسه است . محی الدین عربی به او گفت خودت شرحی بر اشعارت بنویس ،

او گفت كتاب " فتوحات مكیه " شما شرح این اشعار است .

ابن فارض از افرادی است كه احوالی غیر عادی داشته ، غالبا در حال

جذبه بوده است و بسیاری از اشعار خود را در همان حال سروده است . ابن

الفارض در سال 632 درگذشته است .

ه . محی الدین عربی حاتمی طائی اندلسی . از اولاد حاتم طائی است . در

اندلس تولد یافته اما ظاهرا بیشتر عمر خود را در مكه و سوریه گذرانده

است . شاگردان شیخ ابومدین مغربی اندلسی از عرفای قرن ششم است . سلسله

طریقتش با یك واسطه به شیخ عبدالقادر گیلانی سابق الذكر می رسد .

محی الدین كه احیانا به نام ابن العربی نیز خوانده می شود ، مسلما

بزرگترین عرفای اسلام است . نه پیش از او و نه بعد از او كسی به پایه او

نرسیده است . به همین جهت او را " شیخ اكبر " لقب داده اند .

عرفان اسلامی از بدو ظهور قرن به قرن تكامل یافت . در هر قرنی - چنانكه

اشاره شد - عرفای بزرگی ظهور كردند و به عرفان تكامل بخشیدند و بر

سرمایه اش افزودند . این تكامل تدریجی بود ولی در قرن هفتم به دست محی

الدین عربی " جهش " پیدا كرد و به نهایت كمال خود رسید .

محی الدین عرفان را وارد مرحله جدیدی كرد كه سابقه نداشت . بخش دوم

عرفان یعنی بخش علمی و نظری و فلسفی آن وسیله محی الدین پایه گذاری شد .

عرفای بعد از او عموما ریزه خوار سفره او هستند . محی الدین علاوه بر

اینكه عرفان را وارد مرحله جدیدی كرد یكی از اعاجیب روزگار است .

انسانی است شگفت و به همین دلیل اظهار عقیده های متضادی درباره اش شده

است .

برخی او را ولی كامل ، قطب الاقطاب می خوانند و بعضی دیگر تا حد كفر

تنزلش می دهند . گاهی ممیت الدین و گاهی محی الدین اش می خوانند . صدر

المتألهین فیلسوف بزرگ و نابغه عظیم اسلامی نهایت احترام برای او قائل

است . محی الدین در دیده

او از بوعلی سینا و فارابی بسی عظیمتر است .

محی الدین بیش از دویست كتاب تألیف كرده است . بسیاری از كتابهای

او و شاید همه كتابهایی كه نسخه آنها موجود است ( در حدود سی كتاب )

چاپ شده است . مهمترین كتابهای او یكی " فتوحات مكیه " است كه

كتابی است بسیار بزرگ و در حقیقت یك دائره المعارف عرفانی است .

دیگر كتاب فصوص الحكم است كه اگر چه كوچك است ولی دقیقترین و

عمیقترین متن عرفانی است . شروح زیاد بر آن نوشته شده است . در هر عصری

شاید دوسه نفر بیشتر پیدا نشده باشند كه قادر به فهم این متن عمیق باشند.

محی الدین در سال 638 در دمشق درگذشت و همانجا دفن شد . قبرش در شام

هم اكنون معروف است .

و . صدرالدین محمد قونوی . اهل قونیه ( تركیه ) و شاگرد و مرید و پسر

زن محی الدین عربی . با خواجه نصیر الدین طوسی و مولوی رومی معاصر است .

بین او و خواجه نصیر مكاتبات رد و بدل شده و مورد احترام خواجه بوده

است . میان او و مولوی در قونیه كمال صفا و صمیمیت وجود داشته است .

قونوی امامت جماعت می كرده و مولوی به نماز او حاضر می شده است و ظاهرا

همچنانكه نقل شده مولوی شاگرد او بوده و عرفان محی الدینی را كه در

گفته های مولوی منعكس است از او آموخته است . گویند روزی وارد محفل

قونوی شد . قونوی از مسند خود حركت كرد و آن را به مولوی داد كه بر آن

بنشیند . مولوی ننشست و گفت جواب خدا را چه بدهم كه بر جای تو تكیه

زنم ؟ قونوی مسند را به دور انداخت و گفت مسندی كه تو را

نشاید ما را نیز نشاید .

قونوی بهترین شارح افكار و اندیشه های محی الدین است . شاید اگر او

نبود محی الدین قابل درك نبود . مولوی وسیله قونوی با مكتب محی الدین

آشنا شد . اینكه گفته می شود مولوی شاگرد قونوی بوده است ظاهرا مربوط به

اخذ افكار و اندیشه های محی الدین است . اندیشه های محی الدین در مثنوی و

در دیوان شمس منعكس است . كتابهای قونوی از كتب درسی حوزه های فلسفه و

عرفان اسلامی در شش قرن اخیر است .

كتابهای معروف قونوی عبارت است از : مفتاح الغیب ، نصوص ، فكوك .

قونوی در سال 672 ( سال فوت مولوی و خواجه نصیرالدین طوسی ) و یا سال

673 در گذشته است .

ز . مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی معروف به مولوی صاحب كتاب جهانی

" مثنوی " . از بزرگترین عرفای اسلام و از نوابغ جهان است . نسبش به

ابوبكر می رسد . مثنوی او دریائی است از حكمت و معرفت و نكات دقیق

معرفة الروحی و اجتماعی و عرفانی . در ردیف شعرای طراز اول ایران است .

مولوی اصلا اهل بلخ است . در كودكی همراه پدرش از بلخ خارج شد . پدرش

او را با خود به زیارت بیت الله برد . با شیخ فریدالدین عطار در

نیشابور ملاقات كرد .

پس از مراجعت از مكه همراه پدر به قونیه رفت و آنجا رحل اقامت

افكند . مولوی در ابتدا مردی بود عالم و مانند علمای دیگر همطراز خود به

تدریس اشتغال داشت و محترمانه می زیست تا آنكه با شمس تبریزی عارف

معروف برخورد ، سخت مجذوب او گردید و ترك همه چیز كرد .

دیوان غزلش به نام شمس است . در " مثنوی " مكرر با سوز و گداز از

او یاد كرده است . مولوی در سال 672 در گذشته است .

ح . فخرالدین عراقی همدانی شاعر و غزلسرای معروف . شاگرد صدرالدین

قونوی و مرید و دستپرورده شهاب الدین سهروردی سابق الذكر است . در سال

688 در گذشته است .



عرفای قرن هشتم





الف . علاء الدوله سمنانی . نخست شغل دیوانی داشت ، كناره گرفت و در

سلك عرفا در آمده و تمام ثروت خود را در راه خدا داد . كتب زیادی

تألیف كرده است . در عرفان نظری عقائد خاص دارد كه در كتب مهم عرفان

طرح می شود . در سال 736 در گذشته است . خواجوی كرمانی شاعر معروف از

مریدان او بوده و در وصفش گفته است :

هر كوبه ره علی عمرانی شد

چون خضر به سرچشمه حیوانی شد

از وسوسه عادت شیطان وارست

مانند علا دوله سمنانی شد

ب . عبدالرزاق كاشانی . از محققین عرفای این قرن است . فصوص محی

الدین و منازل السایرین خواجه عبدالله را شرح كرده است و هر دو چاپ شده

و مورد مراجعه اهل تحقیق است .

بنا به نقل صاحب " روضات الجنات " در ذیل احوال شیخ عبد الرزاق

لاهیجی ، شهید ثانی از عبدالرزاق كاشانی ثناء بلیغ كرده

است . بین او و علاء الدوله سمنانی در مسائل نظری عرفان كه وسیله محی

الدین طرح شده است مباحثات و مشاجراتی بوده است . وی در سال 735 در

گذشته است .

ج . خواجه حافظ شیرازی . حافظ ، علی رغم شهرت جهانیش تاریخ زندگیش

چندان روشن نیست . قدر مسلم این است كه مردی عالم و عارف و حافظ و

مفسر قرآن كریم بوده است . خود مكرر به این معنی اشاره كرده است :

ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ

به قرآنی كه اندر سینه داری

عشقت رسد به فریاد گر خود بسان حافظ قرآن زبر بخوانی با چارده

روایت

ز حافظان جهان كس چوبنده جمع نكرد

لطائف حكمی با نكات قرآنی

با اینكه اینهمه در اشعار خود از پیر طریقت و مرشد سخن گفته است

معلوم نیست كه مرشد و مربی خود او كی بوده است . اشعار حافظ در اوج

عرفان است و كمتر كسی قادر است لطائف عرفانی او را درك كند . همه

عرفانی كه بعد از او آمده اند اعتراف دارند كه او مقامات عالیه عرفانی

را عملا طی كرده است .

برخی از بزرگان بر برخی از بیتهای حافظ شرح نوشته اند ، مثلا محقق جلال

الدین دوانی ، فیلسوف معروف قرن نهم هجری رساله ای در شرح این بیت :



پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت

آفرین بر نظر پاك خطا پوشش باد

تألیف كرده است .

حافظ در سال 791 در گذشته است ( 1 ) .

د . شیخ محمود شبستری آفریننده منظومه عرفانی بسیار عالی موسوم به ة

گلشن راز " . این منظومه یكی از كتب عرفانی بسیار عالی به شمار می آید و

نام سراینده خویش را جاوید ساخته است . شرحهای زیادی بر آن نوشته شده

است . شاید از همه بهتر شرح شیخ محمد لاهیجی است كه چاپ شده و در

دسترس است . مرگ شبستری در حدود سال 720 واقع شده است .

ه . سید حیدر آملی . یكی از محققین عرفا است . كتابی دارد به نام ة

جامع الاسرار " كه از كتب دقیق عرفان نظری محی الدینی است و اخیرا به

نحو شایسته ای چاپ شده است . كتاب دیگر او " نص النصوص " در شرح ة

فصوص " است . وی معاصر فخرالمحققین حلی فقیه معروف است . سال وفاتش

دقیقا معلوم نیست .

و . عبدالكریم جیلی صاحب كتاب معروف " الانسان الكامل " . بحث ة

انسان كامل " به شكل نظری اولین بار وسیله محی الدین عربی طرح شده و بعد

مقام مهمی در عرفان اسلامی یافت .



پاورقی :

. 1 حافظ در حال حاضر محبوب ترین چهره شعرای فارسی زبان در ایران است

. ماتریالیستهای فرصت طلب سعی كرده اند از حافظ نیز چهره ای ماتریالیست

و لااقل شكاك بسازند و از محبوبیت او در راه اهداف ماتریالیستی خود سود

جویند . ما در مقدمه چاپ هشتم " علل گرایش به مادیگری " درباره حافظ

نیز مانند " حلاج " از این نظر بحث كرده ایم .





صدر الدین قونوی شاگرد و مرید محی الدین در كتاب " مفتاح الغیب ة

فصل مشبعی در این زمینه بحث كرده است . تا آنجا كه اطلاع داریم دو نفر

از عرفا كتاب مستقل به این نام تألیف كرده اند . یكی عزیزالدین نسفی از

عرفای نیمه دوم قرن هفتم ، و دیگر همین عبدالكریم جیلی ، و هر دو به این

نام چاپ شده است . جیلی در سال 805 در 38 سالگی در گذشته است . بر ما

روشن نیست كه عبدالكریم ، اهل جیل بغداد بوده یا اهل جیلان ( گیلان ) .



عرفای قرن نهم





الف . شاه نعمت الله ولی . این مرد نسب به علی علیه السلام می برد و از

معاریف و مشاهیر عرفان و صوفیه است . سلسله نعمة الهی در عصر حاضر از

معروفترین سلسله تصوف است . قبرش در ماهان كرمان مزار صوفیان است .

گویند 95 سال عمر كرد و در سال 820 یا 827 یا 834 درگذشت . اكثر عمرش

در قرن هشتم گذشته و با حافظ شیرازی ملاقات داشته است . اشعار زیادی در

عرفان از او باقی است .

ب . صائن الدین علی تركه اصفهانی . از محققین عرفا است . در عرفان

نظری محی الدینی ید طولا داشته است . كتاب " تمهید القواعد " وی كه

اكنون در دست است و چاپ شده است دلیل تبحر او در عرفان است و مورد

استفاده و استناد محققین بعد از وی است .

ج . محمد بن حمزه فناری رومی . از علمای كشور عثمانی است . مردی جامع

بوده است و كتب زیاد تألیف كرده است . شهرت او به

عرفان به واسطه كتاب " مصباح الانس " وی است كه شرح كتاب " مفتاح

الغیب " صدر الدین قونی است .

شرح كردن كتب محی الدین عربی و یا صدر الدین قونوی كار هر كسی نیست .

فناری این كار را كرده است و محققین عرفان كه پس از وی آمده اند ارزش

این شرح را تأیید كرده اند .

این كتاب در تهران با چاپ سنگی با حواشی مرحوم آقامیرزا هاشم رشتی از

عرفای محقق صد ساله اخیر چاپ شده است . متأسفانه به علت بدی چاپ

مقداری از حواشی مرحوم آقا میرزا هاشم غیر مقرو است .

د . شمس الدین محمد لاهیجی نور بخشی شارح " گلشن راز " محمود شبستری

. معاصر میر صدرالدین دشتكی و علامه دوانی بوده و در شیراز می زیسته است و

مطابق آنچه قاضی نور الله در " مجالس المؤمنین " نوشته است صدر الدین

دشتكی و علامه دوانی كه هر دو از حكمای برجسته عصر خود بودند نهایت

احترام و تجلیل از وی می كرده اند .

وی مرید سید محمد نوربخش بوده و سید محمد نور بخش شاگرد ابن فهد حلی

بوده كه ذكرش در تاریخچه فقها خواهد آمد . لاهیجی در شرح گلشن راز صفحه

698 سلسله فقر خود را كه از سید محمد نور بخش شروع و به معروف كرخی

می رسد و سپس به حضرت امام رضا علیه السلام و ائمه پیشین تا حضرت رسول

صلی الله علیه و آله و سلم منتهی می شود ، ذكر می كند و نام این سلسله را

" سلسله الذهب " می نهد .

شهرت بیشتر لاهیجی به واسطه همان شرح گلشن راز است

كه از متون عالی عرفان به شمار می رود . لاهیجی به طوری كه در مقدمه كتابش

می نویسد در سال 877 آغاز به تألیف كرده است . تاریخ دقیق وفاتش معلوم

نیست ، ظاهرا قبل از سال 900 بوده است .

ه . نورالدین عبدالرحمن جامی . عرب نژاد است و نسب به محمد بن حسن

شیبانی فقیه معروف قرن دوم هجری می برد . جامی شاعری توانا بوده است .

او را آخرین شاعر بزرگ عرفانی زبان فارسی می دانند .

در ابتدا " دشتی " تخلص می كرده است ، ولی چون در ولایت جام از

توابع مشهد متولد شده و مرید احمد جامی ( ژنده پیل ) هم بوده است ،

تغییر تخلص داده و به جامی متخلص شده است . می گوید :

مولدم جام و رشحه قلمم

جرعه جام شیخ الاسلامی است ( 1 )

زین سبب در جریده اشعار

به دو معنی تخلصم جامی است

جامی در رشته های مختلف : نحو ، صرف ، فقه ، اصول ، منطق ، فلسفه ،

عرفان تحصیلات عالی داشته و كتب زیادی تألیف كرده است . از آنجمله

است شرح فصوص الحكم محی الدین ، شرح لمعات فخرالدین عراقی ، شرح تائیه

ابن فارض ، شرح قصیده برده در مدح حضرت رسول ( ص ) ، شرح قصیده میمیه

فرزدق در مدح حضرت علی بن الحسین ( ع ) ، لوایح ، بهارستان كه به روش

گلستان سعدی است ، نفحات الانس در شرح احوال عرفا .



پاورقی :

. 1 احمد جامی ، شیخ الاسلام لقب داشته است .





جامی مرید طریقتی بهاء الدین نقشبند مؤسس طریقه نقشبندیه است ، ولی

همچنانكه محمد لاهیجی با اینكه مرید طریقتی سید محمد نوربخش بوده است ،

شخصیت فرهنگی تاریخیش بیش از او است جامی نیز با اینكه از اتباع بهاء

الدین نقشبند شمرده می شود ، شخصیت فرهنگی و تاریخیش به درجاتی بیش از

بهاء الدین نقشبند است . لهذا ما كه در این تاریخچه مختصری نظر به جنبه

فرهنگی عرفان داریم نه جنبه طریقتی آن ، محمد لاهیجی و عبدالرحمن جامی را

اختصاص به ذكر دادیم . جامی در سال 898 در 81 سالگی درگذشته است .

این بود تاریخچه مختصر عرفان از آغاز تا پایان قرن نهم . از این به بعد

، به نظر ما عرفان شكل و وضع دیگری پیدا می كند . تا این تاریخ شخصیتهای

علمی و فرهنگی عرفانی همه جزء سلاسل رسمی تصوفند ، و اقطاب صوفیه

شخصیتهای بزرگ فرهنگی عرفان محسوب می شوند و آثار بزرگ عرفانی از آنها

است . از این به بعد شكل و وضع دیگری پیدا می شود .

اولا دیگر اقطاب متصوفه همه یا غالبا آن برجستگی علمی و فرهنگی كه

پیشینیان داشته اند ندارند . شاید بشود گفت كه تصوف رسمی از این به بعد

بیشتر غرق آداب و ظواهر و احیانا بدعتهائی كه ایجاد كرده است می شود .

ثانیا عده ای كه داخل در هیچیك از سلاسل تصوف نیستند ، در عرفان نظری

محی الدینی متخصص می شوند كه در میان متصوفه رسمی نظیر آنها پیدا نمی شود.



مثلا صدر المتألهین شیرازی متوفا در سال 1050 و شاگردش فیض كاشانی

متوفا در 1091 و شاگرد شاگردش قاضی سعید قمی متوفا در 1103 آگاهیشان از

عرفان نظری محی الدینی بیش از اقطاب زمان خودش بوده است با اینكه جزء

هیچیك از سلاسل تصوف نبوده اند . این جریان تا زمان ما ادامه داشته است

. مثلا مرحوم آقا محمد رضا حكیم قمشه ای و مرحوم آقا میرزا هاشم رشتی از

علما و حكماء صد ساله اخیر ، متخصص در عرفان نظریند بدون آنكه خود عملا

جزء سلاسل متصوفه باشند .

به طور كلی از زمان محی الدین و صدر الدین قونوی كه عرفان نظری پایه

گذاری شد و عرفان شكل فلسفی به خود گرفت بذر این جریان پاشیده شد . مثلا

محمد بن حمزه فناری سابق الذكر شاید از این گروه باشد . ولی از قرن دهم

به بعد این وضع یعنی پدید آمدن قشری متخصص در عرفان نظری كه یا اصلا اهل

عرفان عملی و سیر و سلوك نبوده اند و یا اگر بوده اند و غالبا كم و بیش

بوده اند از سلاسل صوفیه رسمی بركنار بوده اند ، كاملا مشخص است .

ثالثا از قرن دهم به بعد ما در جهان شیعه به افراد و گروههایی

برمی خوریم كه اهل سیر و سلوك و عرفان عملی بوده اند و مقامات عرفانی را

به بهترین وجه طی كرده اند بدون آنكه در یكی از سلاسل رسمی عرفان و تصوف

وارد باشند و بلكه اعتنائی به آنها نداشته و آنها را كلا یا بعضا تخطئه

می كرده اند . از خصوصیات این گروه كه ضمنا اهل فقاهت هم بوده اند و فاق و

انطباق كامل میان آداب سلوك و آداب فقه است . این جریان نیز

تاریخچه ای دارد كه فعلا مجال آن نیست .